وااااااای

واااااااااااای 1 صفحه کامل نوشتم همش پرید!!! بیخیال بابا

عید مبارک.

سلام. 

اومدم مرخصی! 

عید قربان رو به همه دوستان تبریک میگم.  

تو اولین فرصت میام واس گفتن خاطرات.

ایام به کام.

ما رفتیم

خوب مرخصی کم کم داره تموم میشه..جمعه عصر راه میوفتم که شب اونجا باشم. 

صبح با انرژی باشم. 

دعا کنید روزهای خوبی در انتظارم باشه. 

بچه های خوبی هم اونجا هستن. 

مواظب خودتون باشید.

تقسیم شدم!

سلام.

شنبه رفتیم واس تقسیم.بچه ها رو چندنفری تقسیم کردن.

ما هم هی تو دلمون آشوب که کجا میفتیم.

حالا حساب کنین تو90نفر آدم آخریشون باشی!من که گفتم حتما جای بدی افتادم!

دیگه نوبت رسید به من.

آقای....... معاونت بسیج دانشجویی!حالا آمار گرفتنم شروع شد.همه میگفتن عالیه.خوب لباس شخصی،وسط شهر،خوبگاه هم که داره!دیگه چی میخوای.

حالا مونده تا حکممون رو بزنن.همون روز که نرسیدن!شب تو یگان موندم و صبح دوباره تو صف!

نزدیکای ظهر زدن حکمم رو و رفتم دنبال معاونتم.

2تا ساختمون بود.نشستم تا نوبتم برسه با مافوقم صحبت کنم.که چندتا سرباز قدیمی بودن.شروع به سینجینم کردن!معلوم بود دارن سر به سرم میزارن!منم چیزی نگفتم.بعد رفتن.به سرباز گفتم فک میکنن خیلی زرنگن!

بذار حالشونو کنن و بخندن.یارو گفت شوخی میکنن ناراحت نشو .منم گفتم میدونم.

بعد حدود1ساعت رفتم تو.مافوق گفت فعلا برو نماز و ناهار..تا بعد.منم رفتم.

تا فردا صبح که 1ی از این سرهنگ ها صدام کرد.رفتم اتاقش.بعد چندتا سوال و تشریح قانون اونجا 1 چندتا نامه داد که بزنم.

تا عصر اون روز سرم گرم بود.بعد ناهارو نماز.بچه ها بهم گفتن برم واس مرخصی!

منم دل و زدم به دریا و رفتم پیش مافوق.گفتم لباس شخصی هام رو نیاوردم(آخه اونجا باید لباس شخصی بود)

گفت برو4شنبه بیا!گفتم تروخدا من این همه راه برم تا4شنبه!حداقل فردا بفرستم که شنبه بیام.نیگام کردو گفت باشه.بنویس.برگ مرخصی رو نوشتم و گذاشتم رو میز.گفت همین الان برو.منم خوشحال پریدم بیرون و لباسامو برداشتمو رو به سوی خونه!

جمعه شب راه میوفتم که آخر شب برسم.نمیخوام اول بی نظمی کنم.

راستی محل خدمتم گرگان هست.

کسی نبووووووود...!!!؟ 

تا بعد.

!!!!چرا دکمه آقایان سمت راست و خانم ها چپ است؟

شچون بیشتر مردم با دست راست کار می کنند به همین سبب دکمه های لباس را سمت راست میدوزند تا افرادی که به اصطلاح راست دست هستند به آسانی بتوانند دکمه های لباس خود را باز کرده یا ببندند. 

البته این موضوع در مورد لباس های مردانه کاملا صادق است اما بانوان چطور؟
چرا با آنکه بیشتر خانم ها مانند آقایان راست دست هستند دکمه لباسشون سمت چپ دوخته شده است؟
برای پاسخ به این پرسش باید عقربه های زمان را به عقب بچرخانیم و به گذشته های دور برویم

زمانیکه نخستین بار دکمه لباس ساخته شد کالایی لوکس و گرانبها به شمار می رفت و تنها مردمان طبقه مرفه اجتماع استطاعت خرید آنرا داشتند. زنان اشرافی در آن زمان هیچگاه لباس خود را شخصا به تن نمی کردند بلکه خدمتکاری داشتند که این کار را برایشان انجام می داد.

چون خدمتکار برای بستن یا گشودن دکمه لباس بانوی خود می بایستی مقابل او قرار می گرفت دوزندگان لباس زنانه معمولا دکمه لباس را در سمتی قرار می دادند که خدمتکار بتواند به راحتی با دست راست خود آنها را باز کرده یا ببندد!

از این رو دکمه لباس زنان را سمت چپ می دوختند.

هر چند امروزه استفاده از دکمه عمومیت یافته و دیگر از آن خدمتکاران کمر باریک خبری نیست با این حال هنوز هم این اصل به قوت خود باقی مانده و دکمه های لباس های زنانه سمت چپ دوخته می شود.

سالروز تولد کوروش کبیر...

سالروز تولد کوروش کبیر مبارک 

 

منشور حقوق بشر کورش وارد ایران شد(+عکس)

 

۷آبان ماه مطابق با بیست و نهم اکتبر روز جهانی کوروش (سایرس دی) نام گذاری شده است که از دیر باز پارسیان، یهودیان، دوستداران حقوق بشر و هواداران اداره جهان به صورت ملل مشترک المنافع آن را گرامی می دارند و رعایت می کنند.
این روز به مناسبت تکمیل تصرف امپراتوری بابل به دست ارتش ایران (اکتبر سال ۵۳۹ پیش از میلاد) و پایان دوران ستمگری در دنیای باستان برقرار شده است . ۲۵۴۴ سال پیش در همین ماه اعلامیه تاریخی کوروش بزرگ در زمینه حقوق افراد و ملل انتشار یافته بود که نخستین سنگ بنای یک دولت مشترک المنافع جهانی و هر سازمان بین المللی بشمار می آید.

 

منشور کورش بزرگ (اولین اعلامیه حقوق بشر)


اینک که به یاری مزدا ، تاج سلطنت ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه را به سر گذاشته ام ، اعلام می کنم :
که تا روزی که من زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد

دین و آیین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم ، محترم خواهم شمرد و نخواهم گذاشت که حکام و زیر دستان من ، دین و آئین و رسوم ملتهایی که من پادشاه آنها هستم یا ملتهای دیگر را مورد تحقیر قرار بدهند یا به آنها توهین نمایند .

من از امروز که تاج سلطنت را به سر نهاده ام ، تا روزی که زنده هستم و مزدا توفیق سلطنت را به من می دهد ،
هر گز سلطنت خود را بر هیچ ملت تحمیل نخواهم کرد
و هر ملت آزاد است ، که مرا به سلطنت خود قبول کند یا ننماید
و هر گاه نخواهد مرا پادشاه خود بداند ، من برای سلطنت آن ملت مبادرت به جنگ نخواهم کرد .

من تا روزی که پادشاه ایران و بابل و کشورهای جهات اربعه هستم ، نخواهم گذاشت ،
کسی به دیگری ظلم کند و اگر شخصی مظلوم واقع شد ، من حق وی را از ظالم خواهم گرفت
و به او خواهم داد و ستمگر را مجازات خواهم کرد .

من تا روزی که پادشاه هستم ، نخواهم گذاشت مال غیر منقول یا منقول دیگری را به زور یا به نحو دیگر
بدون پرداخت بهای آن و جلب رضایت صاحب مال ، تصرف نماید

من تا روزی که زنده هستم ، نخواهم گذاشت که شخصی ، دیگری را به بیگاری بگیرد
و بدون پرداخت مزد ، وی را بکار وادارد .

من امروز اعلام می کنم ، که هر کس آزاد است ، که هر دینی را که میل دارد ، بپرسد
و در هر نقطه که میل دارد سکونت کند ،
مشروط بر اینکه در آنجا حق کسی را غضب ننماید ،

و هر شغلی را که میل دارد ، پیش بگیرد و مال خود را به هر نحو که مایل است ، به مصرف برساند ،
مشروط به اینکه لطمه به حقوق دیگران نزند .

من اعلام می کنم ، که هر کس مسئول اعمال خود می باشد و هیچ کس را نباید به مناسبت تقصیری که یکی از خویشاوندانش کرده ، مجازات کرد ،
مجازات برادر گناهکار و برعکس به کلی ممنوع است
و اگر یک فرد از خانواده یا طایفه ای مرتکب تقصیر میشود ، فقط مقصر باید مجازات گردد ، نه دیگران

من تا روزی که به یاری مزدا ، سلطنت می کنم ، نخواهم گذاشت که مردان و زنان را بعنوان غلام و کنیز بفروشند
و حکام و زیر دستان من ، مکلف هستند ، که در حوزه حکومت و ماموریت خود ، مانع از فروش و خرید مردان و زنان بعنوان غلام و کنیز بشوند
و رسم بردگی باید به کلی از جهان برافتد .

و از مزدا خواهانم ، که مرا در راه اجرای تعهداتی که نسبت به ملتهای ایران و بابل و ملتهای ممالک اربعه عهده گرفته ام ، موفق گرداند .

منبع:http://www.djbehnam.blogsky.com

خبر جدید

راستی میدونین عهدنامه ترکمانچای امسال به اتمام میرسه و قانونا آذربایجان شوروی دیگه مال ایرانه چون طبق این عهدنامه آذربایجان شمالی ایران یا ایران شمالی رو به مدت 100 سال به روسیه دادن که امسال آخرین سالشه!!! اما کجاست کسی که بخواد دنباله این کارو بگیره . از یه طرف اون عربها که خودشو مالک جزایر و خلیج ما می دونن از اون طرف چیزی که حق ماست را نمی تونیم بر گردونیم...  

.متن کامل قرارداد ترکمانچای رو در ادامه مطلب بخونید

ادامه مطلب ...

اولین روز

اولین روز که رفتیم فروشگاه(ساتر)لباسهارو گرفتیم و ۱سر رفتیم واس پادگان! 

به دم درش ک رسیدیم باید از دژبانی رد میشدیم!که تمام وسایلمون+کوله رو باید میگشتن! 

حالا شانس آوردیم ما فقط ۱۴ نفر بودیم!به هرحال گشتن شروع ششد.برخورد دژبانها که سربازهای قدیمی هم بودن جالب بود!بعدا فهمیدیم که همشود اضاف دارن 

بچه ها که گوشی آورده بودن تحویل دادن!منم رفتم تو! 

با یکی از دژبانها که خودمونی شدیم تو همون دقایق گفتم بی بگرد.از کوله پالتومو در آورده بودم و تظاهر کردم که دارم جمع میکنم!حالا حساب کنین فقط کیف کوچولو شخصیمو گشتن و ۵دقیقه هم نشد و گوشیمم تو جیبم!! 

انداختم ساکها رو کولمو رفتم تو.با گوشی(که۱۰۰٪قدغنه)

بعد رفتن به آسایشگاه و گذاشتن وسایل رفتیم برای کلاس.... 

برای دیدن بقیه رو ادامه مطلب کلیک کنید.

ادامه مطلب ...

سلام

سلام.. 

آموزشیم تموم شد...!!! 

تازه اومدم خونه...سر فرصت میام و خاطرات و میگم